گاهی افرادی را میبینیم که زندگی عاشقانهشان با درد و رنج بسیاری همراه است. این افراد، علیرغم اینکه میگویند به دنبال تجربه یک رابطه عاشقانه و رضایتبخش هستند و برای رسیدن به آن تلاش میکنند، سرانجام از یک پارتنر به پارتنر دیگر میروند. در نهایت، هیچکدام از این روابط پایدار نمیماند و به یک رابطه رضایتبخش ختم نمیشود.
آیا این مسئله فقط بدشانسی است؟
گاهی ممکن است در ظاهر به نظر برسد که این افراد در روابط خود صرفاً بدشانس هستند. یک بار ممکن است متوجه شوند پارتنری که انتخاب کردهاند متأهل بوده و این موضوع را از آنها پنهان کرده است. بار دیگر، پارتنرشان ناگهان و بدون هیچ توضیحی ناپدید میشود. شاید هم پارتنری که انتخاب کردهاند، رفتارهای خشونتآمیز یا مشکلاتی مانند اعتیاد داشته باشد.
اما آیا واقعاً این همه ماجراست؟ آیا همه اینها فقط نتیجه بدشانسی است؟ یا اینکه اگر دقیقتر به این مسئله نگاه کنیم، میتوانیم دلایلی عمیقتر و پیچیدهتر بیابیم که در ریشه این انتخابهای مکرر قرار دارند؟
انتخابهای ناخودآگاه
واقعیت این است که این افراد بهطور تصادفی با پارتنرهای نامناسب روبهرو نمیشوند. آنها، هرچند ناآگاهانه، اما فعالانه به سمت چنین افرادی جذب میشوند. دلیل این انتخابها به باورهای عمیق، ناخودآگاه و گاهی تجربیات تلخ دوران کودکی بازمیگردد. در واقع، مشکل این افراد نهتنها در پارتنرهایی است که انتخاب میکنند، بلکه در نحوه نگاهشان به خودشان و شایستگیشان برای تجربه عشق و محبت واقعی ریشه دارد.
تضاد میان خواستهها و باورها
به نظر میرسد همه ما از یک رابطه عاشقانه ایدهآل این انتظار را داریم که پارتنرمان با ما محترمانه رفتار کند، به ما توجه کند، در اولویت قرارمان دهد و به ما وفادار باشد. اما این توقعات هرچند در تئوری و کلام زیبا و منطقی به نظر میرسند، در عمل برای برخی افراد، همین ویژگیها میتوانند احساس ناراحتی، اضطراب یا حتی انزجار ایجاد کنند.
برای کسانی که عزتنفس پایینی دارند یا به دلیل تجربیات تلخ گذشته، خودشان را دوست ندارند، محبت و توجه زیاد میتواند غیرقابلتحمل باشد. آنها ممکن است با خود فکر کنند:
- چرا پارتنر من اینقدر تصوری بهتر از من دارد؟
- چرا او اینقدر به من احترام میگذارد در حالی که من خودم را شایسته این احترام نمیدانم؟
- چگونه ممکن است کسی مرا دوستداشتنی ببیند، وقتی خودم چنین حسی نسبت به خودم ندارم؟
این احساس تضاد باعث میشود که آنها محبت و احترام را نوعی چاپلوسی یا دروغ بدانند و در نتیجه، بهجای پذیرش این محبت، آن را تحقیر کنند یا حتی از آن فرار کنند.
پناه بردن به روابط دردناک
برای فرار از این احساسات ناخوشایند، این افراد ممکن است بهطور ناخودآگاه به سمت روابطی کشیده شوند که در آنها بیرحمی و بیتوجهی تجربه میشود. این نوع روابط، هرچند در ظاهر تلخ و دردناک به نظر میرسند، اما با باورهای عمیق این افراد درباره خودشان و شایستگیشان همخوانی دارد.
آنها بهطور ناخودآگاه به سمت افرادی کشیده میشوند که:
- علاقهای به تجربیات یا احساساتشان ندارند.
- آنها را در اولویت قرار نمیدهند.
- برای رابطه تلاشی نمیکنند.
- با دیگران معاشقه میکنند و به رابطه تعهدی نشان نمیدهند.
چنین روابطی، هرچند دردناک هستند، اما چون با باورهای ناخودآگاه و ارزیابی این افراد از خودشان مطابقت دارند، برایشان آشنا و تا حدی قابلتحملاند. به عبارتی، این نوع روابط برایشان کمتر ترسناک است تا تجربه عشق و محبت واقعی.
الگوی دوران کودکی
برای درک بهتر این رفتارها، باید به گذشته این افراد و تجربیات دوران کودکیشان نگاه کنیم. بسیاری از آنها در محیطهایی بزرگ شدهاند که در آن محبت و توجه کافی دریافت نکردهاند. این تجربیات شامل مواردی مانند:
- والدینی که بیتوجه یا سرد بودند.
- محیطهایی که در آنها تنبیه و تحقیر رایج بود.
- خانوادههایی که محبت و توجه را به موفقیتهای خاصی مشروط میکردند.
- والدینی که به دلیل مشکلات شخصی خود، نتوانستند به نیازهای عاطفی فرزندانشان پاسخ دهند.
این تجربیات باعث میشوند که بیمهری و سختی برای این افراد آشنا باشد و محبت و توجه واقعی، ناآشنا و حتی ترسناک به نظر برسد.
چرا افراد مهربان را کنار میگذاریم؟
با وجود آنکه بسیاری از افراد مهربان و شایسته در اطراف ما هستند، برخی از ما ناخودآگاه در کنار گذاشتن این افراد مهارت پیدا کردهایم. ممکن است این افراد را «کسلکننده» یا «غیرجذاب» بنامیم. اما در واقع، منظور واقعی ما این است که آنها به همان شکلی که ما خودمان را میبینیم، ما را نمیبینند.
افرادی که مهربانانه با ما رفتار میکنند، یک باور عمیق و ناخودآگاه ما را به چالش میکشند:
- اینکه ما سزاوار محبت نیستیم.
- اینکه ما شایسته تحقیر و سختی هستیم.
مهربانی بهعنوان تهدید
برای کسانی که به خودشان باور ندارند، مهربانی و محبت تهدیدی برای باورهایشان محسوب میشود. این افراد از اینکه باورهای منفیشان درباره خودشان به چالش کشیده شود، میترسند. به همین دلیل، ممکن است افرادی که با آنها خوب رفتار میکنند را بهسرعت کنار بگذارند یا به آنها بیتوجهی کنند.
پذیرش خود و روابط سالم
راهحل این مشکل، پذیرش خود است. زمانی که یاد بگیریم خودمان را بپذیریم و با عیبها و ایرادهای خود کنار بیاییم، میتوانیم محبت دیگران را نیز بپذیریم. پذیرش خود به ما کمک میکند تا از الگوهای تکراری دوری کنیم و روابطی سالم و رضایتبخش بسازیم.
نتیجهگیری
روابط عاشقانه سالم نیازمند این است که ابتدا خودمان را دوست داشته باشیم و باور کنیم که شایسته محبت و توجه هستیم. وقتی این باور در ما شکل بگیرد، میتوانیم محبت دیگران را نیز بپذیریم و روابطی پایدار و رضایتبخش داشته باشیم. تنها با پذیرش خود است که میتوانیم از چرخه روابط دردناک خارج شویم و عشق واقعی را تجربه کنیم.
مداینفینیت را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید
اینستاگرام | فیسبوک | ایکس | یوتیوب | لینکدین