تلاش برای اجتناب از عشق در ابتدا شاید کمی متناقض به نظر برسد. ممکن است با خود بگویید: «عشق که تجربهای بسیار مثبت و خوشایند است، اصلاً چرا کسی باید برای اجتناب از چنین تجربه لذتبخشی قدمی بردارد؟»
گاهی ممکن است علت اینکه ما عشق را تجربه نمیکنیم، یک شرایط بیرونی باشد. مثلاً شاید در حال حاضر فرد مناسبی برای ورود به یک رابطه وجود ندارد یا شرایط کاریمان به گونهای است که نمیتوانیم برای یک رابطه وقت و انرژی کافی بگذاریم. اما چرا گاهی عشق پیش روی ماست و ما فعالانه از آن دوری میکنیم یا حتی آن را تخریب میکنیم؟
ریشههای ترس از عشق
پاسخ را میتوان در گذشته یافت. اگرچه همه ما به کلام خواهان عشق هستیم، اما ظرفیت پذیرش آن در عمل بهشدت به کیفیت تجربیات عاطفی اولیه ما بستگی دارد. ما تنها زمانی میتوانیم دوست داشته شدن را تاب بیاوریم که در کودکی تجربه دوست داشتن و دوست داشته شدن برایمان با اعتماد، امنیت و مهربانی همراه بوده باشد.
تجربیات عاطفی اولیه و تأثیر آنها
برخی از ما در کودکی نتوانستیم عشق والدینمان را تجربه کنیم و هنوز در بزرگسالی همان سناریوهای قدیمی را تکرار میکنیم. دلایل این ناکامی میتواند شامل موارد زیر باشد:
- مادری افسرده یا بیمار که نمیتوانست عشق و توجه کافی به ما بدهد.
- جدایی والدین در سنین پایین که ما را در اوج وابستگی تنها گذاشت.
- به دنیا آمدن خواهر یا برادری کوچکتر که توجه والدین را از ما گرفت.
- والدینی که مشغول کار بودند و برای ما وقت نمیگذاشتند.
- والدینی با خلقوخوی غیرقابل پیشبینی یا خشن که باعث میشد از آنها دوری کنیم.
- والدینی خودشیفته که احساس میکردیم هرگز نمیتوانیم برای آنها بهاندازه کافی خوب باشیم.
پیامدهای آسیبهای گذشته
بهمرور زمان، ما یاد گرفتیم که امنیت را در انزوا و استقلال افراطی پیدا کنیم. ممکن است خودمان را غرق در مطالعه، موسیقی، حیوانات یا بازیهای کامپیوتری کرده باشیم. بدون اینکه بدانیم، یاد گرفتیم به دیگران اعتماد نکنیم.
عشق: بین اشتیاق و ترس
تجربیات گذشته ممکن است اشتیاق ما به عشق را کم نکرده باشند، اما ظرفیت ما برای تحمل و حفظ روابط عاشقانه را بهشدت کاهش دادهاند. ممکن است بگوییم: «من واقعاً در جستجوی عشق هستم و از دست دادن عشق برایم دردناک است.» اما اگر عمیقتر نگاه کنیم، میبینیم که رفتارهایی داریم که احتمال یافتن عشق واقعی را کاهش میدهد. این تناقض عجیب به دلیل ترس عمیق ما از موفقیت عشق است، نه از شکست آن.
ترس از موفقیت در عشق
تجربه عشق واقعی مستلزم آن است که در برابر دیگری بیدفاع شویم و شادی را تجربه کنیم؛ چیزی که برایمان ناشناخته و ترسناک است. ما از چالشها و ناشناختههایی که ممکن است تحت تأثیرمان قرار دهند، میترسیم.
رفتارهای مخرب در روابط
ما ناآگاهانه رفتارهایی انجام میدهیم که روابط را خراب میکنند:
- انتخاب شریکهایی که به نتیجه نمیرسند: مثلاً افراد متأهل، کسانی که فاصله جغرافیایی زیادی با ما دارند، یا کسانی که نمیتوانند عشق موردنظرمان را بدهند.
- عیبجویی بیشازحد: بهانههایی مانند وقتشناس نبودن، ورزش نکردن یا خلاق نبودن را برای رد کردن افراد مطرح میکنیم.
- مدیریت فاصله: وقتی همهچیز خوب پیش میرود، بهصورت ناآگاهانه راهی برای تخریب رابطه پیدا میکنیم. مثلاً بحث راه میاندازیم، جشنها را خراب میکنیم یا با دیگران گرم میگیریم.
چگونه بر این ترس غلبه کنیم؟
اگر میان رفتارهای خود و آنچه در این مقاله مطرح شد شباهتهایی یافتید، اولین قدم «شفقت به خود» است. لازم است به گذشته خود نگاه کنیم و ارتباط میان پیوندهای عاطفی کودکی و رفتارهای عاشقانه امروزمان را درک کنیم.
آگاهی بهعنوان ابزار تغییر
آگاهی از ریشههای ترسمان، تضمین نمیکند که دیگر نترسیم. اما کمک میکند که بر اساس ترسهایمان عمل نکنیم. مثلاً بهجای طرد کردن شریک عاطفی، متوجه میشویم که از شادی و صمیمیت میترسیم.
نتیجهگیری
ترس ما از عشق به دلیل آسیبهای گذشته است، نه نقص در شخصیت ما. با شناخت این ترسها، میتوانیم در روابطمان آگاهانهتر عمل کنیم و عشق را بهعنوان تجربهای زیبا و ارزشمند در آغوش بگیریم.
مداینفینیت را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید
اینستاگرام | فیسبوک | ایکس | یوتیوب | لینکدین