آمارهای رسمی کشور آمریکا نشان میدهند که بسیاری از ازدواجها پس از هشتسال از هم میپاشند. آمارهای رسمی کشور خودمان نیز نشان میدهند که تقریبا به ازای هر دو ازدواج یک طلاق ثبت میشود. طلاق در سال اول زندگی مشترک هم بسیار رخ میدهد. اما چرا؟ چرا زندگیهایی که با انبوهی از شور و اشتیاق شروع میشوند، پس از مدتی از هم میپاشند؟ چرا زوجهایی که با انبوهی از امید و آرزو به زندگی مشترک پا میگذارند، پس از مدتی به بنبست میخورند؟ ما در این مقاله به شش مورد از مهمترین عوامل دامنزننده به طلاق میپردازیم.
عوامل طلاق
از بین رفتن شور و شوق اولیه
بسیاری از زوجها با این دید وارد زندگی مشترک میشوند که قرار است سالهای سال با شور و شوقی فراوان با یکدیگر زندگی کنند. پس از گذشت یکی دو سال که آن شور اولیه ناپدید میشود، دو طرف سردرگم و ناامید میشوند و گمان میکنند که عشق میان آنها از بین رفته. آنها عشق و عاشق بودن را در این شور و اشتیاق میدانند و عدم وجود آن را مساوی با مرگ رابطه میدانند. با این حال ما باید بدانیم که این روند طبیعی در همه ازدواجها رخ میدهد و قرار نیست آن شور و شوق اولیه همیشه باقی بمانند.
تعارضات حلنشده
تعارضات حلنشده ار اصلیترین عوامل طلاق هستند. ما انسانها با هم متفاوت هستیم و هر کدام جهان را به شیوه خاص خود درک میکنیم. این موضوع باعث میشود که هر کدام از ما ترجیحات خاص خود را داشته باشیم. تفاوت انسانها در این ترجیحات باعث میشود که با یکدیگر دچار تعارض و اختلاف شوند. عدم حل این تعارضات باعث میشود که دو طرف روز به روز از یکدیگر دورتر شوند و در نهایت به طلاق برسند.
ازدواج در جوانی
همه فراد رشد و تغییر میکنند. این دو مورد در هر فردی اجتناب ناپذیر است. ممکن است در سالهای اول ازدواج یک تغییر قابل توجهی یکی از دو طرف ازدواج رخ دهد که باعث جدایی شود. پس معمولا جوانهایی ازدواج آنها طولانی میشود که با هم رشد میکنند.
یک بعد این رشد، رشد شخصیتی است که ممکن است طی ۲ الی ۳ سال تغییرات قابل توجهی را به همراه داشته باشد و حتی در مواقعی که فرد مقابل رشدی نمیکند طلاق در سال اول زندگی رخ دهد.
نبود علایق مشترک، اهداف متفاوت در زندگی و احساس انزوا و تنهایی در مسیر رسیدن به اهداف مواردی است که ممکن است ازدواج را تبدیل به یک رابطه کوتاهمدت کند.
انتظارات غیرواقعبینانه
ممکن است در نحوه اداره خانواده، محل زندگی و حتی برخوردی که پس از ازدواج میشود انتظاری غیر واقعبینیانه داشته باشیم. همچنین عباراتی که به خود میگوییم مثل «بعد از ازدواج همه چیز بهتر خواهد شد» هیچ اثری ندارد و ممکن است در ازدواجهایی که اساس آنها با مشکل روبرو است، طلاق کمتر از یک سال از ازدواج رخ دهد.
خشونت خانگی
بعضی از افراد پس از شروع زندگی مشترک خشونت خانگی را به عنوان دلیل طلاق در اول سال زندگی مطرح کردهاند. این خشونت صرفا وارد کردن آسیب جسمی نیست. هر نوع آسیب ناشی الگوهای رفتارهای توهین آمیز خشونت خانگی محسوب می شود. سرزنش مدام، درگیر لفظی مداوم، ایجاد انزوای اجتماعی برای همسر به عنوان خشونت خانگی مطرح میشود.
خیانت
خیانت نیز از جمله اصلیترین دلایل طلاق است. خیانت به معنی شکست تعهدات و قراردادهای بین دو طرف است و اعتماد و امنیت موجود را از بین میبرد. طبیعی است که افراد نتوانند در فضایی که از ناامنی آکنده شده زندگی کنند. خیلی از اوقات افراد تصمیم میگیرند که فرصت مجددی به طرف مقابل ندهند و با تجربه اولین خیانت طلاق بگیرند.
پرخاشگری منفعلانه
پرخاشگری منفعلانه نیز از عوامل اصلی دوری دو طرف از یکدیگر است. بسیاری از اوقات افراد انتخاب میکنند که بهجای گفتوگوی شفاف و مستقیم، بهطور غیرمستقیم خشم و نارضایتی خود را ابراز کنند. این موضوع باعث میشود که طرف مقابل از خواستهها و انتظارات ما بیخبر بمانند و به رفتارهای مخرب خود ادامه دهند. پرخاشگری منفعلانه بذر اختلافات بیشتر را بین دو طرف میکارد و در نهایت میتواند آنها را به سمت طلاق سوق دهد.
آماده نبودن
فرقی نمیکند زن یا مرد، هر کدام آنها ممکن است آماده تشکیل زندگی مشترک نباشد. پس ممکن است تجربه سختی از زندگی مشترک بوجود آید. بعضی اوقات این آماده نبودن به بعضی از مهارتها باز میگردد. مانند نداشتم مهارت مدیریت خانه یا انجام امور مالی که ممکن است زوجها را با چالشهایی مواجه کند.
گاهی اوقات این عدم آمادگی برای داشتن فرزند، قبول مسئولیت آنها، سبک زندگی و موارد دیگهای که به زندگی دو فرد باز میگردد.
عدم تقسیم وظایف
ما زمانی که ازدواج میکنیم، انتخاب میکنیم که زندگی خود را با یک فرد دیگر نیر تقسیم کنیم. زندگی مشترک نیازمند فعالیت و مشارکت مسئولانه در وظایف مختلف است. بسیاری از اوقات عدم تقسیم وظایف افراد را با تعارضات زیادی روبرو میکند و زمینه را برای چالشهای بیشتر فراهم میکند.
از بین رفتن فاصله بین «من» و «ما»
یکی از اصلیترین دلایلی که افراد را به سمت طلاق هل میدهد از بین رفتن فردیتشان در رابطه است. درست است که ما در رابطه به احساس تعلق و «ما» بودن نیازمند هستیم، ولی از طرف مقابل به فردیت و «من» بودن نیز نیازمندیم. هر چقدر که دو طرف در ایجاد تعادل بین «من» و «ما» در رابطه ناتوان باشند، احتمال شکست ازدواجشان بیشتر میشود.
نداشتن تعهد
بعضی از زوجهایی که ازدواج کردهاند برای تعهد خود هیچ تلاشی نمیکنند. در واقع آنها در مواقعی متعهد نیستند. به همین دلیل طلاق در سالهای اولیه ازدواج آنها صورت میگیرد. تعهد به نداشتن ارتباطات عمیق و عشق ورزیدن در بخشی از تعهد است که مورد توجه قرار نمیگیرد و در نهایت ممکن است حتی طلاق در سال اول ازدواج رخ دهد.
سخن نهایی
ما در این مقاله به شش مورد از اصلیترین دلایل طلاق اشاره کردیم. از بین رفتن شور و اشتیاق اولیه،تعارضات حلنشده، خیانت، پرخاشگری منفعلانه، عدم تقسیم وظایف و از بین رفتن تعادل بین من و ما از جمله اصلیترین دلایل طلاق هستند.