تاثیرات صحبت کردن در جلسات روان درمانی بر روی مغز
حرف زدن در طی جلسات روان درمانی منجر به یکپارچگی مجدد آن سیستمهای عصبیای از مغز میشود که درگیر در استرس اند. اما پیش از شروع، بهتر است کمی در مورد مغز و تاثیرات صحبت کردن در جلسات روان درمانی بر روی مغز و قسمتها مختلف آن یاد بگیریم.
بر اساس یک تئوری، به نام تئوری مغزهای سهگانه انسان، مغز انسان از سه بخش عمده تشکیل شده است که هر کدام ویژگی خاصی دارند و منجر به بروز رفتار خاصی در ما میشوند، مغز خزنده، مغز عاطفی و مغز منطقی.
مغز خزنده مسئول عملکردهای اساسی و حیاتی بدن مانند تنفس، ضربان قلب، گردش خون، تعادل یا برانگیختگی است. هدف کلی مغز خزنده مدیریت بلند مدت بدن و فعالیتهای حیاتی آن است. اطراف آن سیستم لیمبیک یا همان مغز عاطفی است که هیپوکامپ، آمیگدال و هیپوتالاموس را در خود جای داده است که برای اولین بار در پستانداران تکامل یافته است. مغز عاطفی مرکزی برای یادگیری عاطفی و حافظه عاطفی است و برای ایمن نگه داشتن ما و دور نگه داشتن ما از درد طراحی شده است. بنابراین مسئول بسیاری از قضاوتهایی است که اغلب ناخودآگاه انجام میدهیم. بیرونیترین قسمت مغز نیز، مغز منطقی یا مغز جدید نام دارد که وظایف شناختی مثل پردازش مطالب و تحلیل و حل مسائل را بر عهده دارد. مغز منطقی فقط در پستانداران عالی مثل میمونها وجود دارد.
طبیعت و تربیت به طور جدانشدنی بر مغز ما تاثیر میگذارند. درست است که ساختار عصبی مغز همه ما از لحاظ کلی مشابه است، اما جزئیات دقیق نحوه سازماندهیها، ارتباطات و هماهنگی سیستمهای عصبی با یکدیگر، به تجربیاتی که به طور خاص در دوران کودکی داشتهایم بستگی دارد.
در یک دوران کودکی «به اندازه کافی خوب»، مراقبان ما منبع آرامش و اطمینان اند و به ما احساس امنیت لازم برای رشد و کشف محیط اطرافمان و یادگیری نحوه مدیریت اضطراب، ترس و سایر احساسات را میدهند. چنین شرایطی به مغز ما اجازه رشد عصبی بهینه میدهد، و یک همانگی سالم و انعطاف پذیر بین سیستم لیمبیک یا همان مغز عاطفی و بخشهای قشری مغز که شناختیتر و انتزاعیتر اند، شکل میگیرد.
با این حال، تجربه استرس مزمن در دوران کودکی، یا فقدان کمک کافی برای درک احساسات یا تنظیم احساسات، میتواند در رشد طبیعی عصبی اختلال ایجاد کند. سطح بالای هورمونهای استرس میتواند با حافظه و تفکر تداخل پیدا کند و منجر به اختلال در تنظیم سیستمهای مدیریت استرس شود. در بزرگسالی نیز، رویدادهای آسیبزا میتوانند منجر به گسستگی و تداخل در تعاملات بین سیستمهای عصبی شوند.
گفته میشود این «رشد و یکپارچگی ناکافی در داخل و بین شبکههای مغزی» است که بیماران را به سمت رواندرمانی سوق میدهد. تحقیقات نشان میدهد که رواندرمانی موفق با تغییرات در فعالیتها و ارتباطات مغزی مرتبط است.
اما چگونه «فقط صحبت کردن» میتواند مغز را دوباره سیمکشی کند(تاثیرات صحبت کردن در جلسات روان درمانی بر روی مغز)؟
اولاً، روان درمانی یک محیط یادگیری بسیار غنی، به ویژه برای یادگیری اجتماعی، برای ما فراهم میکند. تمام یادگیریها در «انعطافپذیری عصبی»، یعنی در تحریک پذیری، رشد، اتصال و سازماندهی مجدد ارتباطات بین نورونها منعکس میشوند. تحریک و چالش روانی مناسب، رشد جدید و بهبود اتصال نورونها و خون رسانی بهتر به نورونها را منجر میشود.
همچنین یک درمانگر خوب با حفظ استرس و برانگیختگی روانی در سطوح خفیف تا متوسط، به تغییر کمک میکند. گفته میشود استرس و برانگیختگی روانی در سطوح خفیف تا متوسط، به فعال کردن هورمونهای رشد و حمایت از یادگیری کمک میکند.
استرس و برانگیختگی هر دو شمشیر دو لبه اند. وقتی سطح استرس و برانگیختگی ما خیلی کم باشد، انگیزهای برای یادگیری یا تغییر نداریم. اما وقتی بیش از حد استرس و برانگیختگی را تجربه میکنیم، ما غرق در پاسخهای سیستم لیمبیک خود میشویم که توانایی ما برای خوب فکر کردن را از بین می برد.
یک درمانگر حمایتگر در ابتدا مانند یک والد به اندازه کافی خوب عمل میکند، تسکین میدهد و نحوه تنظیم مجدد احساسات قوی و ناخوشایند را از طریق الگوبرداری آموزش میدهد. چرخههای مکرر عدم تنظیم احساسات و تنظیم مجدد آنها، به تدریج به مراجع این فرصت را میدهد که مدارهای عصبی مربوطه که بر تنظیم درونی تاثیر میگذارند را شکل دهد، و یکپارچه کند. درمان میزان بازخوردهای بازدارنده و مهار کننده از جانب قشر جلویی مغز را افزایش میدهد، که همین موضوع سیستم لیمبیک عاطفی را تنظیم میکند.
هنگامی که بتوانیم پاسخها و تکانههای هیجانی زیر قشری و ناهشیار (مربوط به سیستم لیمبیک) خود را تنظیم کنیم، قشر کلامی هشیار ما میتواند حتی در مواجهه با احساسات قوی درگیرو فعال باقی بماند. در واقع، ما یاد میگیریم که چگونه یک محیط داخلی امن ایجاد کنیم تا با چیزهایی که شاید همیشه برایمان طاقتفرسا بودند یا از آنها اجتناب میکردیم، چه خاطرات و یادگیریهای گذشته، چه رویدادهای روزمره، با فکر و توجه و منظق بیشتری برخورد کنیم.
روان درمانی یکپارچگی احساسات و افکار و ارتباط بهتر بین سیستمهای عصبی را تشویق میکند. تحت استرس، ظرفیت تفکر و زبان ما کاهش مییابد. این بدان معناست که معنادارترین تجربیات ما ممکن است به راحتی قابل پردازش نباشند و اغلب مورد بررسی و استدلال منطقی قرار نگیرند.
همان طور که بالاتر هم اشاره کردیم فقط مغز جدید یا مغز منطقی است که قابلیت هشیاری و ارتباط کلامی را دارد، در حالی که سیستم لیمبیک یا همان مغز عاطفی به طور ناهشیار بر اعمال ما تأثیر می گذارد. در درمان، بین این سیستمها از طریق زبان (کلامی، نوشتاری، نمادسازی) یکپارچگی ایجاد میشود. ما با آگاه شدن از رابطه واقعی بین احساسات و افکارمان، جهانبینیمان تغییر میکند و بهتر قادر به تصمیمگیری خواهیم بود و بدین شکل روایتهای جدیدی خواهیم ساخت.
بروس ایکر (Bruce Ecker) در مقالهای که در سال 2020 به چاپ رسیده است، استدلال میکند که پاک کردن کامل ردپای عصبی طرحوارهها و باورهای غیرمفید، زیربنای تغییرات اساسی است.
تا همین اواخر، فرض بر این بود که خاطرات قدیمی هرگز حذف نمیشوند و در کنار یادگیریهای جدید دیگر باقی میمانند. با این حال، اکنون میدانیم که وقتی هر خاطرهای را دوباره فعال میکنیم، آن را «ناپایدار و تغییرپذیر» میکنیم، یعنی برای مدتی آن را در معرض تغییر و تاثیرپذیری قرار میدهیم.
اگر در طی روان درمانی یک خاطره خاص از گذشته همراه با تفاسیر نادرست مرتبط با آن، به آگاهی آورده شوند، و در عین حال به طور همزمان به اطلاعات متناقضی که اکنون به عنوان بزرگسالان داریم پرداخته شود، تعارضی بین باورهای قدیمی و اطلاعات فعلی شکل میگیرد. این تعارض منجر به از بین رفتن ردپایی از باورها و تفسیرهای قبلی میشود. در واقع ردپای خود واقعه اصلی همچنان باقی میماند، اما هر نتیجهگیری و تفسیر اشتباهی که شواهدی در حال حاضر برای آن وجود نداشته باشد، میتواند حذف شود.
روان درمانی در حال حاضر دارای یک منطق نوروبیولوژیکی قوی است. روان درمانی خوب باعث ایجاد تغییرات فیزیکی در مغز میشود، عملکرد بهتر، یکپارچگی و تنظیم سیستمهای عصبی را امکان پذیر میکند و زمینه ساز بهبود سلامت روانی، به ویژه زمانی که تحت استرس هستیم، میباشد. به طور خاص، تغییرات در قشر پیشانی و گیجگاهی که واسطه تنظیم عواطف، تفکر و حافظه هستند، مهمترین به نظر میرسد.
مداینفینیت را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید
اینستاگرام | فیسبوک | ایکس | یوتیوب | لینکدین