آیا رابطه شما با احساساتتان رابطه سالمی است؟
داشتن رابطه سالم با احساساتمان بسیار تحت تأثیر نحوهای است که والدینمان نسبت به احساسات ما در دوران کودکیمان واکنش نشان دادند. اگر جزو کسانی هستید که احساسات خود را نادیده میگیرند، پنهان میکنند یا آنها را سرکوب میکنند، احتمالاً در خانوادهای بزرگ شدهاید که این رفتارها در آنها بسیار رایج بوده است. اما خبر خوب این است که همه ما میتوانیم نحوه ارتباطمان با احساساتمان را تغییر دهیم و روشهای جدیدی برای پذیرش و ابراز آنها بیاموزیم.
مهمترین رابطهای که در زندگیتان دارید را تصور کنید. این میتواند رابطه با والدینتان، پارتنرتان یا دوست صمیمیتان باشد. حالا به این فکر کنید که چگونه با این شخصی که برای شما بسیار مهم است، رفتار میکنید. آیا احساسات او یا احساسات خودتان را نادیده میگیرید؟ آیا وقتی آن فرد احساسات خود را بیان میکند، از دست او عصبانی میشوید؟ آیا فکر میکنید صحبت کردن در مورد احساسات و عواطف در رابطه نشانه ضعف است؟
اگر جواب شما به این سوالات مثبت است، بهتر است کمی در رابطهای که با احساساتتان دارید عمیقتر و دقیقتر شوید. شاید در ابتدا کمی عجیب به نظر برسد، ولی داشتن رابطه سالم با احساساتمان واقعاً اهمیت دارد. رابطهای که با احساساتتان دارید، چارچوبی است که همه روابط دیگر زندگی شما را شکل میدهد. نحوه رفتار شما با احساساتتان مستقیماً با رفتار شما با دیگران مرتبط است.
احساسات شما راهی است که بدن شما با شما ارتباط برقرار میکند. آنها به شما اطلاعاتی مهم میدهند و شما را در طول زندگیتان هدایت میکنند. همانطور که به والدین، پارتنر، بهترین دوست یا همکار مورد اعتماد خود گوش میدهید، باید به احساسات خود نیز گوش دهید. زمانی که چیزی اشتباه است، احساساتتان به شما اطلاعات میدهند، آنها به شما اطلاع میدهند که چه کسی هستید، چه چیزی را دوست دارید یا چه چیزی را دوست ندارید، آنها شما را به دیگران متصل میکنند و اینها همان چیزهایی هستند که به زندگی ما معنا میبخشند.
با این حال، تعداد زیادی از مردم به احساسات خود اهمیتی نمیدهند. زندگی کردن بدون توجه به احساسات و کمک گرفتن از آنها میتواند بسیار پیچیده و سخت باشد. مثلاً ممکن است که کنترل عصبانیت خود را از دست بدهید یا تصمیماتی بگیرید که به ضررتان تمام شوند. هنگامی که رابطه پر فراز و نشیبی با احساساتتان دارید، زندگیتان میتواند بسیار ناپایدار باشد.
7 نشانهای که بیانگر رابطه ناسالم شما با احساساتتان است:
- معمولاً کاملاً از آنچه احساس میکنید بیاطلاع هستید.
- اغلب شک دارید که احساساتتان واقعی یا موجه هستند.
- احساسات خود را نادیده میگیرید.
- بهراحتی در احساسات خود زیادهروی میکنید.
- احساسات خود را نشانه ضعف میدانید.
- به خاطر تجربه احساسات از دست خود عصبانی میشوید.
- معمولاً نمیتوانید در مورد احساساتتان با دیگران صحبت کنید.
مثالهایی از رابطه ناسالم با احساسات
تارا، نیما و عسل رابطه ناسالمی با احساساتشان دارند:
تارا:
تارا به دلیل آزاری و اذیتی که از جانب همسرش متحمل شده بود، به سختی تصمیم به جدایی گرفت. او بعد از جدایی از بابت پایان یافتن رابطهاش غمگین بود و به خاطر این موضوع خود را یک احمق میدانست.
نیما:
نیما بیدلیل دچار خشمهای انفجاری میشد و سر پارتنر خود فریاد میکشید. وقتی هم آرام میشد، نمیتوانست چیزی را که او را عصبانی کرده بود به زبان بیاورد و اصرار میکرد که هیچ مشکلی وجود ندارد. با این حال، خشمهای انفجارهای او همچنان ادامه داشت.
عسل:
عسل متوجه شده بود که بهترین دوستش زمان کمتری را با او میگذراند و این موضوع او را بهشدت ناراحت میکرد. با اینکه این موضوع اذیتش میکرد، اما خیلی خجالت میکشید که به دوستش بگوید. او معتقد بود که این احساسات نشانه ضعف است.
تارا، نیما و عسل پیامهای مهمی را که احساساتشان میخواستند به آنها منتقل کنند، نادیده میگرفتند. در حالی که فهم احساساتشان میتوانست به آنها کمک کند تا خودشان را بهتر بشناسند، کمتر گیر کنند و بهتر رو به جلو حرکت کنند.
تارا به دلیل غمگین بودن خود را بهشدت قضاوت میکرد، در حالی که آیا کاملاً منطقی نیست که پایان یک ازدواج، صرفنظر از اینکه چقدر ازدواج ناموفقی بوده است، کسی را ناراحت کند؟ اگر تارا نتواند احساسات خود را ببیند و به خود فضایی برای پردازش احساسات و نیازهایش ندهد، الگوهایی که در رابطههایش وجود دارد را درک نخواهد کرد و ممکن است آن الگوها را مجدداً تکرار کند.
غفلت عاطفی دوران کودکی: دلیل رابطه ناسالم ما با احساساتمان
رابطه ما با احساساتمان از دوران کودکی شروع میشود. ما چگونگی ارتباط گرفتن با احساساتمان را بهطور مستقیم یا غیرمستقیم از والدینمان یاد میگیریم. زمانی که ما کودک بودهایم، دیدهایم که والدینمان چگونه با احساساتشان رفتار میکردند و چگونه به احساسات ما پاسخ میدادند یا نمیدادند. شاید ما در محیطی بزرگ شدهایم که در آن تجربه احساسات شدید و عصبانیتها و خشمهای انفجاری بسیار رایج بوده است. یا شاید در خانوادهای بزرگ شدهایم که احساساتمان جدی گرفته نمیشده و به آنها بیتوجهی میشده است. در هر دو صورت ما یاد نگرفتهایم که چگونه با احساساتمان ارتباط برقرار کنیم و به آنها توجه کنیم.
5 نشانه که بیانگر رابطه سالم شما با احساساتتان است:
- شما به آنچه احساس میکنید و چرایی آن توجه میکنید.
- شما احساسات خود را بدون قضاوت میپذیرید.
- شما میتوانید احساسات خود را مدیریت کنید، بهجای آنکه به شکلی تکانشی و انفجاری عمل کنید.
- شما میتوانید تشخیص دهید که احساساتتان به شما میگویند چه کاری انجام دهید و در صورت نیاز اقدامات لازم را انجام میدهید.
- شما میتوانید در مورد احساسات خود با دیگران صحبت کنید.
راهکارهایی برای برقراری ارتباط سالم با احساساتتان:
- احساسات خود را شناسایی کنید.
- احساسات خود را بدون قضاوت بپذیرید. قضاوتهایتان را به سمت اقداماتی که انجام میدهید هدایت کنید، نه احساساتی که تجربه میکنید.
- علت احساساتتان را پیدا کنید. از خودتان بپرسید: «چرا این احساس را دارم؟»
- به پیام احساساتتان گوش دهید. با فکر اقدام کنید.
احساسات ما جوهر شخصیت ما هستند. بدون آنها، ما گم میشویم و ارتباطمان با خودمان قطع میشود. وقتی احساساتمان را سرکوب میکنیم، در اصل خودمان را سرکوب میکنیم. وقتی به خاطر احساساتی شدن شرمنده میشویم، به خاطر انسان بودنمان شرمنده میشویم. وقتی احساساتمان را انکار میکنیم، از دیگران این فرصت را میگیریم که ما را به شکلی واقعی بشناسند.
یکی از اصلیترین اثرات غفلت عاطفی در دوران کودکی این است که به این باور برسیم که احساسات ما یا دیگران بیاهمیت هستند، یا ممکن است باور داشته باشیم که احساسات دیگران مهمتر از احساسات ما هستند.
دنیایی را تصور کنید که در آن همه احساسات مهم تلقی میشوند. دنیایی که در آن خودمان را بشناسیم و به آن اعتماد کنیم. دنیایی که در آن دیگران را بشناسیم و به آنها اعتماد کنیم. دنیایی که در آن بتوانیم احساساتمان را به راحتی مدیریت و ابراز کنیم. دنیایی که در آن احساس ارتباط، امنیت و رضایت می کنیم. آن دنیا منتظر ماست. تنها کاری که باید انجام دهیم این است که به درونمان توجه کنیم و به آن گوش فرا دهیم. احساساتمان راه را نشان خواهند داد.
مداینفینیت را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید
اینستاگرام | فیسبوک | ایکس | یوتیوب | لینکدین