تفاوت خودشیفتگی با اعتماد به نفس: چگونه خودشیفتگی و اعتماد به نفس را از یکدیگر جدا کنیم؟

تفاوت خودشیفتگی با اعتماد به نفس

تفاوت خودشیفتگی با اعتماد به نفس علیرغم ظاهر نسبتاً مشابهای که دارند، کاملا از یکدیگر جدا میباشند. خیلی اوقات افراد خودشیفتگی خود را اعتماد به نفس قلمداد میکنند و یا اعتماد به نفس دیگران را خودشیفتگی آنان به حساب میآورند. به همین خاطر ضروری است که هر کدام از این دو را بهتر بشناسیم. نخست در این مقاله به تعریف خودشیفتگی و اعتماد به نفس پرداخته ایم. ما در این مقاله به معرفی شش مورد از مهمترین تفاوتهای خودشیفتگی و اعتماد به نفس میپردازیم.

 

تعریف خودشیفتگی:

خودشیفتگی یک سبک شخصیتی خودمحور است. افرادی که درگیر خودشیفتگی هستند، بیش از حد به خود و نیازهای خود مشغول می‌شوند. در نهایت خودشیفتگی آنها اغلب به قیمت از دست دادن دیگران ختم می‌شود.

خودشیفتگی بازه‌ای در هر فرد دارد که از حالت عادی تا غیرطبیعی متغیر است. در حالی که بسیاری از روان‌شناسان معتقدند که درجه متوسطی از خودشیفتگی در انسان طبیعی و سالم است، اشکال شدیدتری نیز از خودشیفتگی وجود دارد که به‌ویژه در افرادی که بیش از حد درگیر چنین حسی هستند، قابل مشاهده است. افرادی هم هستند که خودشیفتگی در آنها از حد طبیعی می‌گذرد. آنها عمدتا به بیماری روانی‌ای مانند اختلال شخصیت خودشیفته (NPD) مبتلا هستند، که در آن تمایل به خودشیفتگی بیمارگونه شده و منجر به اختلال عملکردی و ناتوانی روانی-اجتماعی می‌شود.

 

تعریف اعتماد به نفس: 

اعتماد به نفس نگرشی در مورد مهارت‌ها و توانایی‌های هر فرد است. این بدان معناست که هر فرد خودش را می‌پذیرید و به آن اعتماد دارید. همین طور در زندگی خود احساس کنترل بر مسائل مهم زندگی‌اش دارد. افراد دارای اعتماد به نفس نقاط قوت و ضعف خود را به خوبی می‌شناسند و به همین دلیل دیدگاه مثبتی نسبت به خود دارند. انتظارات و اهداف واقع بینانه تعیین می‌کنند تا بتوانند به آنها دست یابند. قاطعانه با دیگران ارتباط برقرار می کنند و می توانند انتقادات را مدیریت کنند.

از سوی دیگر، افرادی که اعتماد به نفس پایین دارند ممکن است باعث شود احساس شک و تردید کنند منفعل یا مطیع شوند، یا در اعتماد به دیگران مشکل داشته باشند. ممکن است احساس حقارت کنند، مورد بی‌مهری قرار بگیرند یا نسبت به انتقاد حساس باشند. احساس اعتماد به نفس ممکن است به موقعیت بستگی داشته باشد. به عنوان مثال، هر فردی می‌تواند در یک بعدی از زندگی خود اعتماد به نفس داشته باشد. فردی ممکن است در تحصیلات خود، اعتماد به نفس زیادی داشته باشد. اما در روابط، اعتماد به نفس کافی نداشته باشد. پس نمی‌توان به صورت مطلق گفت که فردی در همه ابعادش اعتماد به نفس قابل توجهی دارد.

 

تفاوت خودشیفتگی با اعتماد به نفس

 

اعتماد به نفس از حس توانمندی میآید و خودشیفتگی از حس بیارزشی

اعتماد به نفس به معنی باور به توانمندی خودمان است. اینکه به خودکارآمدی خود باور داشته باشیم و بدانیم تواناییروبرویی با چالشهای زندگی را دارا هستیم. اما هسته اصلی خودشیفتگی نوعی حس بیارزشی و بیزاری از خود است. در ظاهر شاید اینگونه بنظر برسد که فرد خودشیفته خود را عمیقاً فردی ارزشمند و دوستداشتنی میبیند اما ماجرا کاملا برعکس است و این حس بیارزشی درونی است که باعث مشغولیت بیش از حد فرد خودشیفته با خود میشود

 

فرد خودشیفته برخلاف فرد با اعتماد به نفس فقط خودش را میبیند

اعتماد به نفس به ما کمک میکند که با باور به توانمندی خود به سراغ مسائل مختلف قدم برداریم. در واقع اعتماد به نفس نه تنها به روابط ما آسیب نمیزند بلکه به بهبود کیفیت این روابط کمک هم میکند. اما خودشیفتگی باعث میشود که فرد خودش را مرکز عالم ببیند و نتواند دیگران را ببیند. خودشیفتگی مانند یک دیوار بین ما و دیگران عمل میکند، به روابط ما با دیگران آسیب میزند و اجازه اتصال بین ما و دیگری را از ما میگیرد.

 

خودشیفتگی برخلاف اعتماد به نفس بسیار شکننده است

اعتماد به نفس به استحکام و قدرت ما به عنوان یک شخص ما کمک میکند، اما خودشیفتگی ما را به شدت شکننده می‌‌کند. در واقع خودشیفتگی باعث میشود که فرد عمارتی بر روی آب بسازد. عمارتی که با کوچکترین ناملایمتیای فرو میریزد. فرد خودشیفته برخلاف فرد با اعتماد به نفس بسیار شکننده است و با کوچکترین مشکلی فورا بهم میریزد و توانایی مدیریت چالشها را نخواهد داشت.

 

خودشیفتگی برخلاف اعتماد به نفس ما را بهشدت وارد رقابت میکند

اعتماد به نفس همانطور که از نامش پیداست، در رابطه با خود ما و تواناییهای خودمان به عنوان یک فرد جدا است. برای اینکه اعتماد به نفس داشته باشیم نیازی به مقایسه دائمی خودمان با عالم و آدم نیست و قرار نیست از همه جلو بزنیم. اما خودشیفتگی ما را بهشدت وارد مسابقه و رقابت با دیگران میکند. بهگونهای که فرد بهشدت با احساس خودبرتربینی درگیر میشود و باور دارد که از همه برتر است و همواره در تلاش برای اثبات این ادعاست که بهتر از دیگران است.

 

تفاوت خودشیفتگی با اعتماد به نفس این است که ما را به فرد بهتری تبدیل میکند

اعتماد به نفس یک ویژگی است که همه کا به آن نیاز داریم. اعتماد به نفس به ما برای انجام کارهایمان کمک میکند و بدون اعتماد به نفس نمیتوان به سراغ چالشهای مختلف زندگی رفت. در واقع همان حس باورمندی به تواناییها مسیر را برای ما راحتتر میکند. اما خودشیفتگی خیلی از اوقات به عنوان یک مانع و سد عمل میکند. برای مثال روابط عاطفی و شغلی و اجتماعی مختلف ما را با مشکل روبرو میکند و اجازه نمیدهد که ما بتوانیم به عنوان یک فرد، به خوبی زندگی کنیم.

 

خودشیفتگی برخلاف اعتماد به نفس یک اختلال شخصیت محسوب میشود

متاسفانه در مکالمات روزمره ما به سادگی برچسب خودشیفته را به دیگران میزنیم. با این حال ما باید بدانیم که خودشیفتگی معیارهای و شرایط خاص خود را دارد و به راحتی نمیتوان به یک فرد برچسب خودشیفته کوبید. فرد خودشیفته باید کمکهای حرفهای و درمانی خاصی را دریافت کند، چرا که خودشیفتگی زندگی او و ارتباطاتش را مختل کرده. اما اعتماد به نفس یک ویژگی مثبت است که به روابط ما کمک میکند.

 

سخن نهایی

ما در این مقاله به معرفی شش مورد از مهمترین تفاوتهای خودشیفتگی و اعتماد به نفس پرداختیم. خودشیفتگی و اعتماد به نفس علیرغم شباهت ظاهریشان تفاوتهای بسیار مهمی را با یکدیگر دارند. از جمله مهمترین این تفاوتها میتوان به تمرکز بیش از حد خودشیفتگی بر رقابت و خودبرتربینی اشاره کرد. تفاوت مهم دیگر خودشیفتگی و اعتماد به نفس در این نیست که خودشیفتگی ناشی از حس ناتوانی و بیارزشی است اما اعتماد به نفس از حس توانمندی میآید. فرد خودشیفته برخلاف فرد با اعتماد به نفس بسیار شکننده است، فقط خودش را میبیند و زندگی او کیفیت کمتری دارد.

 

مداینفینیت را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

اینستاگرام | فیسبوک | ایکس | یوتیوب | لینکدین

به اشتراک بگذارید

مطالب بیشتر

عضویت در مجله سلامت